Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جماران»
2024-04-30@22:49:16 GMT

چشمانی که باز مانده بود به آسمان!

تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۶۷۶۴۱

چشمانی که باز مانده بود به آسمان!

به گزارش خبرنگار جماران، سال 1292 بود. آن روز مصادف شده بود با عاشورای حسینی. پسرشان که به دنیا آمد اسمش را گذاشتند عبدالحسین. شد سید عبدالحسین دستغیب متولد عاشورای سال 1332 هجری. هفت ساله که شد رفت مدرسه مثل دیگر هم سن و سال هایش و با اینکه درآمد کافی ای نداشتند اما او به مدرسه علمیه خان رفت و درس خواند و بعدها شد سرآمدی برای شهرش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هنوز سی ساله نشده بود که مراجع درجه اجتهادش را امضا کردند. او سال ها بعد یعنی در بیستم آذرماه سال 60 وقتی برای اقامه نماز جمعه می رفت به وسیله منافقان به شهادت رسید. (برای مطالعه بیشتر درباره زندگی شهید دستغیب به لینک چند سطری از زندگی سومین شهید محراب انقلاب اسلامی؛ آیت الله دستغیب) مراجعه کنید. 42 سال از آن روز تلخ می گذرد. اکنون در پاسداشت این بزرگوار گوشه ای از رذیلت منافقان را با هم مرور می کنیم، منافقانی که از هر فرصتی برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی کوتاه نمی آمدند. به فجیع ترین شکل هم جنایت می کردند. هنوز هم ضربه زدن هایشان ادامه دارد. متن زیر تنها گوشه کوچکی از سنگدلی آنهاست:

 

همراه صدای مهیب انفجار، به در و دیوار تنگ و باریک پیچ کوچه خوردی. نشستی. وقتی لرزش زیر پایت فروکش کرد، نگاهت قفل شد به محل انفجار! دود و خاک از پیچ کوچه بیرون زد . بلند شدی و دویدی . نفهمیدی چگونه کوچه را رد کردی . اول چیزی غیر از لایه لایه های دود، باروت و خاک ندیدی! خرد خرد که دود و خاک نشست، جنبنده ای سرپا ندیدی! کوچه ی باریک را شبیه میدان جنگ دیدی که اجساد روی زمین پراکنده اند! تازه دانستی! گوشت کیپ تا کیپ هوا گرفته. نفس را صدادار کشیدی توی ریه. باورت نبود میان انفجار ایستاده باشی. تنهای تنها!

اولین چیزی که دیدی، سر قطع شده زن بود که غلتیده بود دورتر! وسط کوچه گاه زل می زدی به جنازه های قطعه قطعه شده ی محافظ ها و گاه به جنازه ی نوه ی جوان دستغیب، محمد تقی. چند قدمی دورتر تن پاره پاره ی حبیب زاده معروف به سرباز امام را دیدی و خاطره ی جمعه پیش او آمد پیش چشمت...

جمعه ی پیش وقتی آیت الله از نماز جمعه بر می گشت، حبیب زاده شوخ و شنگول، از بقیه جلو زد و گفت:

«آقا خبر خوش!»

-    چیه خیلی خوشحالی؟ 

-    - آمریکای جنایتکار دوباره مفتضح شد!

-    - حرف بزن ببینم چی شده !

-    - خواسته واسه ی آزادی گروگاناش با هواپیما و هلی کوپتر سربازاش رو پیاده کنه تو طبس، اما! اما! شن و طوفان نگذاشته. هلی کوپتر و هواپیماهاش خوردن به هم و سربازاش به درک واصل شدن! شدن جزغاله!

-    دستغیب گفت:

-    «سبحان الله!»

-    سرباز امام گفت:

-    با اجازه ی شما آقا!

-    سرنیزه اش را از غلاف فانوسقه بیرون آورد. محکم پاکوبید زمین و خبردار گفت: 

-    اگر آمریکا قمر مصنوعی داره، ما قمر بنی هاشم داریم!

دستغیب خندید و ریسه رفت و به او گفت: «بیا جلو سرباز امام خمینی» بعد دست توی جیب عبا کرد و تکه نباتی زرد بیرون آورد و داخل دهان حبیب زاده گذاشت...

نگاهت را از جنازه ی حبیب زاده گرفتی. کف کوچه خونابه راه افتاده بود. همه جا بر در و دیوار، شتک شتک های خون و تکه های ریز ریز گوشت چسبیده بود. کف کوچه، تکه های لباس نظامی سبز یشمی، کارت های شناسایی نیم سوخته ی پاسدارها، حکم ماموریت، کوپن اجناس، کیف پول، عکس امام خمینی، سرنیزه رجب علی حبیب زاده به چشمت خورد.

انفجار از هیچ چیز نگذشته بود. بوی گوشت چرزیده با باروت قاطی شده، تا ته بینی ات نفوذ کرد. گیج و مبهوت بودی: «کاش خواب بودم! درست مثل وقتایی که از دیدن کابوس و خوابای وحشتناک، نرگس تکان تکانم می داد. بیدار می شدم ، تو صورت گل گندمی قشنگش نگاه می کردم. وقتی می فهمیدم همه ی اون اتفاقات بد رو تو خواب دیدم، نفس راحتی می کشیدم و خوشحال می شدم. خدایا می شه الان هم خواب باشم و نرگس صدام کنه؟»

به خود که آمدی، به ذهنت آمد باید دنبال جنازه ی پدرت بگردی. اما زود تغییر عقیده دادی و گشتی دنبال جنازه ی آیت الله دستغیب . به سختی صورت اکبر منشی، سید مرتضی جعفری و جعفر رفیعی را شناختی . یک لحظه وقتی صورت عبدالرسول سعادت را دیدی، انگار زنده بود! خم که شدی روی صورتش، آخرین بازدم نفسش را هم حس کردی. 

شال سبز و عمامه ی سیاه و عبایی قهوه ای نظرت را جلب کرد. سست و بی رمق قدم برداشتی و خودت را رساندی به شال سبز. شال، عمامه و عبای سوخته با گوشت آغشته شده بود. کنار عمامه، سر جدا شده ی دستغیب را دیدی! سر را با احتیاط برداشتی. صورت سالم مانده بود و چشمان دستغیب باز بود به آسمان. 

محاسن سفید و بلندش به خون آغشته بود . پلک های آیت الله را روی هم گذاشتی.

سر را روی عبایی گذاشتی و تا جایی که می شد، قطعات بزرگ تر گوشت تنش را جمع کردی و گذاشتی کنار سر. دورتر دست قطع شده ی جباری را دیدی! چشمت رفت به انگشتر عقیق آیت الله که توی انگشت دستش بود. نگین آن پریده بود! آن را برداشتی و هاج و واج بین جنازه های قطعه قطعه شده پهن شدی روی زمین!

 

برشی از کتاب سرشته با بهشت، نویسنده اکبر صحرایی

 

منبع: جماران

کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی شهید سید عبدالحسین دستغیب شهدای محراب انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی حبیب زاده آیت الله جنازه ی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۶۷۶۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قهرمانی مس کرمان سه هفته زودتر از پایان لیگ برتر هندبال

تیم هندبال صنعت مس کرمان در فاصله سه هفته مانده به پایان لیگ برتر جشن قهرمانی گرفت.

به گزارش ایسنا، در هفته نوزدهم لیگ برتر هندبال مردان صنعت مس کرمان با کسب نوزدهمین پیروزی خود و ۴۰ امتیاز سه هفته مانده به پایان سی و شششمین دوره لیگ برتر هندبال مردان باشگاه‌های کشور تاج قهرمانی را بر سر نهاد. 

صنعت مس کرمان در این هفته با شکست زغال سنگ طبس در خانه خود با نتیجه ۳۲ بر ۲۴، کاپ قهرمانی لیگ برتر هندبال را به کرمان برد. 

صنعت مس با این پیروزی اختلاف امتیاز خود را با تیم دوم و سوم جدول رده‌بندی به ۷ رساند تا سه هفته مانده به پایان لیگ قهرمانی خود را قطعی کند. 

صنعت مس در هفته بیستم لیگ برتر هندبال مهمان پلیمر خلیج‌فارس خرم‌آباد است. 

سایر رقابت‌های هفته نوزدهم لیگ برتر هندبال در حال برگزاری است. 

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • تاپ شات؛ روزی که آسمان انگلیس با شاهکار ژوزه مورینیو آبی شد
  • پخش و توزیع ۱۱۰ تن آسفالت درمنطقه۲ اراک
  • چپ‌کردن عجیب ماشین چینی توی کوچه! (فیلم)
  • افغانستان،حسرت ما و جام جهانی
  • کشف معماری ۴۵۰۰ ساله در شرق ایران؛ یک خانه و کوچه‌اش پیدا شد!
  • قهرمانی مس کرمان سه هفته زودتر از پایان لیگ برتر هندبال
  • تصویری ترسناک از خورشید در آسمان چین؛ چه اتفاقی افتاده؟
  • نه به عربستان: ستاره بارسا تصمیمش را گرفت
  • شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی
  • آسمان چهارمحال و بختیاری کمی تا قسمتی ابری